کاش میشد در آخرین چهارشنبه سال اختلافات را کنار بگذاریم و همه برای صنعت چاپی قدرتمند دست در دست هم دهیم.
چهارشنبه سوری یکی از جشنهای ایرانیها ست که در شب آخرین چهارشنبه سال (سهشنبه شب) برگزار میشود.
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زمین زنده نگاه داشته شدهاست.
به طور معمول مردم کهن در این روز بدیها را آتش میزدند و به استقبال خوبیها میرفتند، معمولا اگر میان افراد اختلافی وجود داشت کسی ناراحت نبود زیرا این اختلاف هر چقدر هم که زیاد بود در شب آخرین چهارشنبه سال حل میشد و عمر اختلافات به یک سال نمیرسید اما ما مدتهاست که این آیین زیبا را فراموش کردیم و از چهارشنبه سوری فقط صدای بمب و نارنجک را به خاطر داریم.
کاش صنعت چاپ بهعنوان یکی از بزرگترین و قدیمیترین صنفهای کشور این فرهنگ غلط را کنار میگذاشت و ما را به اصالتمان بازمیگرداند.
کاش در شب آخرین چهارشنبه سال اهالی صنعت چاپ دور هم جمع میشدند و بدیها را آتش میزدند تا در سال 94 شاهد صنفی یک دست و هم دل بودیم.
کاش بعد از شب آخرین چهارشنبه سال دیگر اختلافات و دعواهای کودکانه را در صنف شاهد نبودیم تا دیگر از خودی ضربه نخوریم.
کاش بعد از شب آخرین چهارشنبه سال اتحادیهها به تکیهگاه صنف تبدیل میشدند و دیگر محلی برای زورآزمایی و قدرتنمایی افراد نبودند.
به شخصه سال نو رو دوست دارم اما نه بخاطر سال جدید بلکه بخاطرروزهای قشنگ قبل سال چون این روزها بیش از روزهای سال جدید بوی تازگی می دهد و بعد از هر مصاحبهای در این روزها کلی انرژی میگرفتم اما امسال این حس را ندارم و بعد از هر مصاحبه غمم بیشتر میشود به راستی که چرا صنعت چاپ در این روزهای قشنگ آنقدر دلگیر است و مقصر کیست؟
آیا مقصر این وضعیت خودمان نیستیم؟ آیا وظیفه نداشتیم که بزرگان صنف را حتی با التماس و خواهش به اتحادیهها دعوت کنیم تا شاهد چنین وضعیتی در این روزهای قشنگ نباشیم. آیا تصمیمات اشتباه بس نیست؟
در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم وشاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه اصطلاح نمکگیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست. به راستی کاش ما نمک گیر صنعت چاپ میشدیم و میتوانستیم این آجیل معجزه آسا را پیدا کنیم تا این آخرین سالی باشد که صنعت چاپ غمگین است. کاش در شب آخرین چهارشنبه سال بدیها را آتش میزدیم . . .