علیرضا بهرامی گفت: ما در خیلی از این نمایشگاههای خارجی مشتری پیدا کردیم اما وقتی پای قرارداد متوجه میشدند که عضو کنوانسیون برن نیستیم قرارداد را لغو کردند. وقتی که ما قانون کپیرایت را به رسمیت نمیشناسیم، کدام رایت را میخواهیم بخریم یا بفروشیم؟ مثلاً به قطریها قرار است بفروشیم؟ قطریها که خودشان یک هفته قبل از نمایشگاه متوجه شدند قرار است مهمان ویژه نمایشگاه ما باشند! خود ما هم نمیدانستیم. با کدام برنامهریزی قرار است به قطریها رایت فروخته با از آنها رایت خریداری شود؟
علیرضا بهرامی؛ مدیر نشر آرادمان پیرامون سی و سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب گفت: بزرگترین مشکل نمایشگاه ما این است که هرکس بسته به مقصود خود از آن کارکردهای متفاوت میخواهد. ناشران دنبال کارکرد فروشگاهیاند. مدیران در سطح عالیرتبه دولت، در پی چیدن ویترین فرهنگ نظام جمهوری اسلامی ایران و یکسری دستاندرکاران بر اساس منافع خود دنبال کارکرد اقتصادی از نمایشگاه هستند. این موضوع باعث میشود تا با یک پارچه چهلتکه روبرو شویم که هر تکه از آن یک رنگ دارد و در نهایت این کمپوزیسیون نمیتواند ما را از این شرایط بلاتکلیفی خارج کند.
وی ادامه داد: مدیریت جدید معتقد است کارهایی میکند تا نمایشگاه از وضعیت فروشگاهی دور شود و به وضعیت نمایشگاهی نزدیک شود. درست است که این موضوع توقع سالیان سالِ کارشناسان این فن بوده و میگفتند این نمایشگاه فروشگاه است و نمایشگاه نیست ولی به این معنا نیست که اگر کارکرد فروشگاهی را از آن بگیریم حتماً نمایشگاه میشود. چون برای نمایشگاه بودن مؤلفههای دیگری هم لازم است که باید مثل حلقههای یک زنجیره در ارتباط باشند.
این روزنامهنگار اضافه کرد: سؤالی که میتواند وجود داشته باشد این است که اگر وضعیت نمایشگاه واقعاً نمایشگاهی شد ناشران باید چه کاری بکنند. آیا تبیین شده است که قرار است چه کنند؟ آیا برای خود دستاندرکاران مدیریت وزارت ارشاد مشخص است که در وضعیت نمایشگاهی چه اتفاقی قرار است که بیفتد؟ اگر بر فرض مشخص است، آیا ابزار و لوازم آن فراهم است؟
وی با بیان اینکه در نمایشگاهی مثل فرانکفورت در دو روز آخر خود نوعی از فروشگاه وجود دارد ادامه داد: حداقل این است که در این نمایشگاه تکلیف روشن است و یک پیشینه و ثبات برگزاری وجود داشته است. مثل کشور ما نبوده که مثلاً جشنواره جهانی فیلم فجر با کلی هزینه ایجاد میشود اما وقتی که مدیر عوض میشود تعطیل میشود و تاریخ برگزاری جشنواره از دست میرود. در آنجا حداقل کارکردی که شرکتکنندگان دارند خریدوفروش رایت است. آیا قرار است در نمایشگاه کتاب تهران خریدوفروش رایت داشته باشیم؟ از چه کسی قرار است خریداری شود و به چه کسی قرار است فروخته شود؟ بر اساس کدام قوانین؟
این شاعر اظهار کرد: ما در خیلی از این نمایشگاههای خارجی مشتری پیدا کردیم اما وقتی پای قرارداد متوجه میشدند که عضو کنوانسیون برن نیستیم قرارداد را لغو کردند. وقتی که ما قانون کپیرایت را به رسمیت نمیشناسیم، کدام رایت را میخواهیم بخریم یا بفروشیم؟ مثلاً به قطریها قرار است بفروشیم؟ قطریها که خودشان یک هفته قبل از نمایشگاه متوجه شدند قرار است مهمان ویژه نمایشگاه ما باشند! خود ما هم نمیدانستیم. با کدام برنامهریزی قرار است به قطریها رایت فروخته با از آنها رایت خریداری شود؟
وی تأکید کرد: تا زمانی که تکلیف وضعیت کارکردی نمایشگاه کتاب تهران مشخص نشده و هرکسی آن را به یک سمت بکشد، به آن چیزی که تصور مدیران جدید است نخواهیم رسید. البته من خوشبینم. همین که مدیریت جدید این جسارت را داشته که در گام اول بگوید میخواهد این تغییر را به وجود بیاورد یک گام جلو هستیم. این تصور را مدیران قبلی هم داشتند اما آنها خود را خلع سلاح کرده و به این نتیجه رسیده بودند که امکان تغییر وجود ندارد. البته همین اندازه هم خطرناک است زیرا ممکن است جوری زمین بخوریم که پرونده این بحث برای همیشه بسته شود.
بهرامی با بیان اینکه یکی از طرفین این ماجرا اهالی فرهنگ، رسانه، نشر و مخاطبانی هستند که از نفس نمایشگاه لذت میبرند افزود: باید آنها را در هر برنامهریزی در نظر گرفت. موفقترین قشر نمایشگاه امسال نه ناشران و نه برگزارکنندگان بلکه همین مخاطبانی بودند که از نفس نمایشگاه لذت بردند. آنهایی که سه سال منتظر بودند تا نمایشگاه برگزار شود و بیایند در راهروهای آن قدم بزنند و از استنشاق این فضا احساس لذت کنند برندگان امسال بودند. آنها سرمایههایی هستند که امیدوارم در برنامهریزیهای مدیریت جدید در نظر گرفته شوند.
وی در رابطه با وضعیت استقبال از نمایشگاه با توجه به شرایط اقتصادی گفت: نمیشود صفر و یک به این موضوع نگاه کرد. چون به هر حال مشتریهای کتاب مشتریهای وفاداری هستند. آنهایی که در جستوجویی تغذیه با کتاب هستند در هر صورت به متاع خود میرسند چه از طریق نمایشگاه مجازی چه فیزیکی. این را از این بابت میگویم که اصلاً این باور درست نیست که مردم ما کتابخوان نیستند.
این ناشر ادامه داد: باید یک تعریفی داشته باشیم که مردم یعنی چه و چه تعریفی دارد و مثلاً مردم ما با مردم انگلستان چه تفاوتی دارند؟ آیا در انگلستان، همه شبانهروز در حال مطالعه کتاب هستند؟ بعد وقتی میبینیم وضعیت کتابخوانی بدتر شده مقیاس ما با کدام معیار است؟ با معیار مردم دهه شصت، هفتاد یا هشتاد است؟ آیا در این ارزیابی فراوانیها در نظر گرفته میشود؟ تعداد عنوانها در نظر گرفته میشود؟ نسبت آن با جمعیت و کتابفروشیها در نظر گرفته میشود؟ همه اینها مؤلفههایی هستند که من را به این میرساند که نمیشود صفر و یکی نگاه کرد.
مولف کتاب دنیای شیشهای افزود: نگاه کارشناسانه به این حوزه با نگاهی که در تاکسی هست فرق دارد. همه مؤلفههای فوق را باید در نظر گرفت بعد قضاوت و ارزیابی کرد. حتی با نگاه مدیران هم فرق دارد؛ مدیرانی که پایان نمایشگاه میگویند آنقدر میلیارد تومان و آنقدر کتاب فروخته شد و تنها دنبال آمار هستند. حتی در دوره مدیریت فرهنگیترین شخصیتها هم میبینیم که این آمارهای عددی داده میشود. نظرات کف تاکسی و کف مدیریت هیچکدام واقعیت نیست.
شاعر کتاب اقیانوس آرام در پایان گفت: واقعیت چیزی است که در مدلهای علمی ارزیابی شود و از تحلیل اهالی فن استخراج شود. با وجود این موارد اتفاقاً مردم خیلی وفادارند. چون در روزی که مردم چشم باز میکنند و میبینند روغن از بطری ۱۶ هزار تومان به ۶۳ هزار تومان رسیده است خیلی انسان هستند که عصر آن روز به اینجا میآیند نسخهای کتاب میخرند. چطور میشود از مردمی که دغدغه اقتصادی دارند انتظار داشت که دغدغه کتاب، سینما و تئاتر داشته باشند. وقتی این میزان کتاب را حمایت میکنند باز فکر میکنم که برنده نه ما ناشران و نه مدیران فرهنگی بلکه این افراد هستند.