پایگاه اطلاع رسانی صنعت چاپ ایران
متون اصلی فلسفه را نخوانیم!

خیلی سخت است و نمی‌توانم بفهمم"، "پیچیده است و متوجه نمی‌شوم"، "مغزم خمیر شد"، "جمجمه‌ام تلیت شد"، "شکافته شدم" و... . این سخنان عبارت‌های رایجی است که از دانشجویان و علاقمندان فلسفه درباره مطالعه کتاب‌های فیلسوفان بزرگ شنیده می‌شود. آنها انتظار دارند این متون همانند سایر کتاب‌ها راحت خوانده شوند. اما چه دلیلی دارد که همه متون را به یک چوب برانیم؟ فراموش نکنیم هدف کتاب‌های اصلی فلسفه انتقال اطلاعات و اصطلاحات فلسفی به خواننده نیست.

 به‌طور کلی به دو صورت می‌توان با یک متن مواجه شد: خواندنِ صرف و مطالعه متأملانه و همراه با تفکر. ما عادت داریم که متون را اعم از فلسفی و غیرفلسفی صرفا مطالعه کنیم؛ یعنی به‌راحتی و با سرعت از روی کلمات و عبارات رد شویم و یا حتی پرش کنیم و معنایی کلی از آن بدست آوریم و هیچ‌گونه درگیری فکری جدی با آن نداشته باشیم. البته این روش به‌خودی خود بد نیست اما باید توجه کرد که نمی‌توان با هر متنی این‌گونه مواجه شد.

 

مطالعه صرف، روش مواجهه با متون اصیل و اصلی فلسفه نیست؛ برای مثال نوشته‌های ارسطو، ابن‌سینا، ملاصدرا، اسپینوزا، کانت، هگل، هایدگر، ویتگنشتاین، کواین و... برای مطالعه نیست، بلکه برای تفکر و تأمل است. گاهی حتی لازم است برای فهم معنای برخی عبارت‌های این متون‌ روزها روی یک عبارت درنگ کرد و تأمل نمود. ظاهرا ما حاضر نیستیم علاوه بر هزینه مالی، برای درک و فهم نوشته‌های فیلسوفان هزینه زمانی هم بکنیم. در پایان نیز از آنان شکایت می‌کنیم که مقصودشان را خوب بیان نمی‌کنند و ما آن را در نمی‌یابیم. اما چه اشکالی دارد که برخی متون را بسیار آهسته و با دقت مطالعه کنیم؟ یادمان باشد این امر فقط مختص به دانشجویان نیست، بلکه حتی فیلسوفان بزرگ نیز به همین صورت با متون فلسفی مواجه می‌شدند. حکایت بسیار است که یک فیلسوف بزرگ سال‌ها، بارها و بارها، با یک متن فلسفی کلنجار رفته تا در نهایت به آن‌چه مطلوب او بوده رسیده است.

 

اگر حقیقتا در پی آن هستیم که در فلسفه رشد کنیم باید این مطلب مهم را از هم‌اکنون مد نظر داشته باشیم که نمی‌توان یک متن فلسفی را مطالعه کرد و نباید هم مطالعه کرد. متن فلسفی برای تأمل و تفکر است و متأسفانه ما تجربه چندانی از تفکر جدی به یک متن فلسفی اصیل نداریم. متن فلسفی هر چقدر فلسفی‌تر باشد، بیشتر جلوی خواندن و مطالعه کردن ما را می‌گیرد. اینکه چرا نباید متن فلسفی را مطالعه کرد و فقط باید آن را بازاندیشی کرد، ریشه در سرشت خود فلسفه و مضمون آن دارد. متنی به‌راحتی مطالعه می‌شود که محتوای آن کاملا با ذهن منطبق باشد، یا سازگار با فهم موجود است یا در همان سطح فکری باشد. در حالی‌که یک متن فلسفی اصیل دقیقا بر خلاف همه این موارد است.

 

متن فلسفی در وضعیت آگاهی متعارف گسست ایجاد می‌کند و به آن فشار وارد می‌سازد و آن را جابه‌جا می‌کند. خواننده وادار می‌شود جدی بیندیشد و مجبور است مطالب را چندبار بخواند و ناگزیر است در مورد آن بسیار فکر کند. در غیر این صورت فهم و آگاهی او هیچ‌گاه ارتقا پیدا نمی‌کند.

 

ابهام، پیچیدگی و دشواری متون فلسفی هم کاملا طبیعی است و به دلیل سوءنیت فیلسوفان نیست تا دیگران را به دردسر بیندازند؛ زیرا این خود مضمون فلسفی است که اقتضای چنین چیزی دارد. فیلسوف می‌خواهد مطلبی را بیان کند که تاکنون در هیچ آگاهی و فهمی وجود نداشته و لذا زبان نوشته به‌طور طبیعی پیچ‌وتاب می‌خورد؛ زیرا فیلسوف دارد از زبانی استفاده می‌کند که تاکنون دلالتی بر آن معانی نداشته است و در اصل دال بر معنایی بود که اینک فلسفه می‌خواهد آن را زیر پا بگذارد و از آن فراتر رود. به همین دلیل فلسفه به چارچوب زبان فشار می‌آورد و مرزهای معنایی آن را جابه‌جا می‌کند. تنها کسی که علاقه و توان طی این مسیر را دارد می‌تواند با آن فیلسوف قدم در این راه بگذارد. اما کسانی که از سر تفریح و تفنن به فلسفه روی آورده‌اند بهتر است به سراغ کتاب‌های آسان بروند یا حداکثر کتاب‌های تاریخ فلسفه را بخوانند.

 

آری، کلنجار رفتن با متون اصلی فلسفه صبر و حوصله و تمرکز فراوان می‌خواهد اما قطعا بی پاداش نخواهد ماند. البته شاید نتیجه این روش ‌از جهت کمی مقدار بسیار کمی باشد، اما کسی که چنین تلاشی را تاب بیاورد، پاداش بزرگی می گیرد: شیوه و سطح تفکر فلسفی او به‌طور قابل توجهی ارتقا می‌یابد. باید این راه را در پیش گرفت تا دید که فلسفه‌ورزی با فکر و ذهن و درون انسان چه‌ها می‌کند. افلاطون می‌گوید فلسفه راز و نیازی است که روح در آن مشتعل می‌شود. آن متون ژرف و سترگ معابد این راز و نیاز هستند.

 

 

 

منتشر شده توسط علی_غزالی‌فر در تاریخ ۱۴۰۰ جمعه ۲۴ دي
کدخبر:6085منبع:علی_غزالی‌فرتاریخ انتشار:۱۴۰۰ بيست و چهارم ديلینک خبر: http://www.baketabonline.ir/Pages/News-6085.aspx