صنایع کوچک و متوسط مدتهاست که در رکود به سر می برند و دولت در صدد است با اعطای تسهیلات به این بخش از آن حمایت بکند. این در حالی است که بخش عمده مشکلات صنایع کوچک و متوسط از نبود مدیریت متخصص در رنج است.

باید بپذیریم که شرکت های فعال در بخش اقتصادی عمدتا به صورت سنتی و بازاری اداره می شوند و این موضوع از آنجایی اهمیت می یابد که تعداد آنها کم نیست و تعداد قابل توجهی از صنایع کوچک و متوسط از دانش مدیریت منابع مالی، مدیریت منابع انسانی و دانش فرآیندی و سیستمی در واحدهای صنعتی بی بهره هستند و به دلیل عدم ریسک پذیری ترجیح می دهند با سیستم های قدیمی به فعالیت خود ادامه بدهند.

در گذشته حاشیه سود واحدها زیاد بوده و بازار داخلی و بازار صادرات، با مشکلات کمتری روبه رو بودند اما با گذشت زمان بازار فروش کالا و توسعه بازار مشکلات بیشتری را بر سر راه مدیران صنایع کوچک و متوسط قرار داده است.

به نظر می رسد در کنار حمایت مالی از بنگاههای کوچک و متوسط باید هزینه ای نیز برای اموزش مدیران و مدرن سازی مدیریت واحدها کنار گذاشته شود و از مدیریت سنتی به سمت مدیریت مدرن حرکت کنیم تا سود بیشتر و مشکلات کمتری حادث شوند.

خطری که در کمین مدیران بی سواد و بنگاههای آنها قرار دارد پرهیز از بهرگیری از افراد با سواد و تحصیل کرده در این زمینه است، تجربه نشان داده افراد سنتی ناخودآگاه در برابر افراد تحصیل کرده و باسواد جبهه گرفته و افراد با تجربه را در اولویت قرار می دهند و این مساله یکی از اساسی ترین دلایل عقب ماندن بنگاهها از دانش جدید و به روز است.

در بازار امروز واحدهای کوچکی می توانند پایدار مانده و به رقابت ادامه بدهند که به معنای واقعی کار صنعتی انجام داده و به زنجیره های بزرگ تولید وصل باشند در غیر این صورت دوام نیاورده و با کوچکترین مشکل در ساختار اقتصاد از هم می پاشند.

به همین جهت بنگاههای کوچک در اولین گام باید از مشاور صنعتی استفاده کرده و فعالیت های خود را با نظر مشاوران متخصص پیش ببرند، در گام دوم مدیران خود را وادار کنند تا از علم روز دنیا مطلع شده و دوره های تخصصی را بگذرانند و در گام آخر تا حد ممکن از دانش آموختگان دانشگاهی در واحدهای خود استفاده کنند. در این صورت است که می توان با کمک بازاریابی دقیق و درست به بهبود کیفیت محصولات به همراه بازار مناسب اندیشید.