در جهانی که هر روز بیش از پیش دیجیتالی میشود، به راحتی میتوان این واقعیت رالمس کردکه تعداد فزایندهای از صنایع مدرن فاقد نیروی انسانی ماهر و هنرمند هستند و دستگاههای کوچک و بزرگ جای آنها را گرفتهاند.
روزگاری بود که چاپخانهداران و کارمندانشان حافظان واژگان مکتوب تلقی میشدند؛ اما امروزه شرایط عوض شده است و به نظر میرسد آنها دیگر هیچ مسئولیتی را در قبال درستی محتوای مطالب چاپی خود نمیپذیرند و صرفا به چاپ مطالب راضی هستند و برایشان مهم نیست مطالبی که چاپ میکنند درست است یا خیر.
در جهانی که هر روز بیش از پیش دیجیتالی میشود، به راحتی میتوان این واقعیت را با گوشت و خون خود لمس کرد. تعداد فزایندهای از صنایع مدرن فاقد نیروی انسانی ماهر و هنرمند هستند و دستگاههای کوچک و بزرگ جای آنها را گرفتهاند. از این نظر، صنعت چاپ بیش از سایر صنایع این تغییر را تجربه کرده است و چاپخانههای امروزی در مقایسه با چاپخانههای قدیمی خالی از هنرمندان شدهاند.
چاپ ظاهرا یک مکان خسته کنندهتر است؛ زیرا در آن هنرمندان ماهری که به روش خاص خود با کاری که دوست داشتند و خود آن را «هنر سیاه» مینامیدند روزگار میگذراندند؛ دیگر خبری نیست. در گذشته، هنرمندانی در این چاپخانهها کار میکردند که از نوعی آزادی کولیوار برخوردار بودند و بنا به ماهیت شغل خود از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکردند. این افراد از قرار، افرادی اهل مطالعه و صاحبنظر در حوزههای مختلف بودند و با وجود اینکه به می خوارگی معروف بودند، اما به واسطه داشتن مهارت و هنرهای متعددی که داشتند مورد احترام اقشار مختلف جامعه بودند. عمده احترام عمومی برای آنها به توانایی این افراد برای غلطگیری و افزایش ابعاد زیباییشنایی متونی بود که برای چاپ آماده میکردند. در برخی موارد آنها حتی متنها را بازنویسی میکردند. امروزه اما جای خالی این هنرمندان در چاپخانهها بیش از هر زمان دیگری حس میشود و کار آنها به ماشینهایی کر و کوری واگذار شده است که هیچ مسئولیتی در قبال متنهایی که چاپ میکنند، حس نمیکنند.
این واقعیت که حروفچینهای قدیمی در چاپخانهها یکی از ارکان اصلی صنعت چاپ بودند، یک امر انکارناپذیر است. شهرت و احترام این افراد تا جایی بود که در برخی کتب تاریخی مربوط به صنعت چاپ، از برخی از آنها با اسم نام برده شده و از دقت و مهارت آنها در اجرای وظیفه خود که کسب اطمینان از راستی مطالب چاپی بود، ستایش شده است.
«داو ویلسون» یکی از کارشناسان صنعت چاپ در فیلم مستندی که درباره دستگاههای چاپ «لینوتایپ» ساخته شده است، میگوید: «در این فیلم به زندگی برخی از حروفچینهای نامی قرن بیستم پرداخته شده است. این افراد به هنرمندانی کولی معروف بودند که دلیل عمده آن نیز ماهیت شغلشان بود که بعضا مجبور بودند در چاپخانههای مختلف در شهرهای مختلف کار کنند.» وی میافزاید: «جالب است بدانیم که مارک تواین نویسنده معروف آمریکایی نیز در زمان جوانی هنرمندی کولی بود.»
سئولیت هنری
مسئولیت این هنرمندان ویرایش نهایی متن کتب، روزنامهها و نشریاتی بود که برای چاپ به آنها واگذار میشد. آنها باید حداقل استانداردهای گرامری را در متن رعایت میکردند. جالب است که بدانیم برخلاف امروز، این سردبیر یا نویسنده نبود که فرم تایید نهایی متون را برای چاپ امضاء میکرد بلکه حروفچینها باید این کار را میکردند. البته دلیلش هم روشن است. حروفچینها آخرین کسانی بودند که متن را برای چاپ آماده میکردند.
«ریچارد لورنس» از مدیران «جامعه تاریخی چاپ» میگوید: «حروفچینها کار سخت و ملالآوری داشتند. این کار یک فرآیند طولانی بود و تا زمانی که ماشین در قرن نوزدهم وارد این صنعت شود در هر ساعت فقط 300 کلمه چاپ میشد. حالا تصورش را بکنید وقتی که نویسنده بزرگی مثل چارلز دیکنز رمانی مینوشت با هزاران کلمه، این فرآیند با چه مشتقی پیش میرفت. در برخی موارد گزارش شده است که چاپخانهدارها مجبور بودند برای اینکه کار زودتر پیش برود، اقدام به استخدام موقت هنرمندان کولی بیشتری کنند.
ویلسون میگوید: «وقتی ماشینهای لینوتایپ وارد بازار شد، سبک زندگی کولیوار حروفچینها به اوپراتورهای این ماشینها منتقل شد. مثلا ما در فیلم مستند لینوتایپ با یکی از این اوپراتورها مصاحبه کردیم که میگفت همراه با خانوادهاش در جستوجوی کار از شهری به شهر دیگر مهاجرت میکرد تا اینکه در یک شهر روز جمعه برای کار به عنوان اوپراتور دستگاه انتخاب شد و از روز دوشنبه رسما کار خود را آغاز کرد.
سنت دیرینه تایپ
ویلسون میگوید، حروفچینها عموما از احترامی برخوردار بودند که اوپراتورها چندان از آن بهرهای نداشتند. تا حدی که مثلا اگر نویسنده یا سردبیر وارد چاپخانه میشد حق نداشت دست به حروف بزند. آنها فقط میتوانستند یک قلم بردارند و روی متن خود تغییرات مورد نظر را مشخص کنند. همین. فقط کافی بود آنها خود دست به کار شوند و حروف را عوض کنند، هنرمندان کولی همه به یک بار به نشانه اعتصاب چاپخانه را ترک میکردند و کار تعطیل میشد.»
این احترام عمدتا ناشی از این بود که آنها خود را آخرین حلقه دفاعی متون چاپی میدانستند. آنها عموما خطاهایی را میدیدند که از دید سردبیر و نویسنده رد شده است. بنابراین وقتی آنها خطایی را میدیدند، مستقیم میرفتند بالای سر نویسنده و سردبیر و این خطا را با آنها در میان میگذاشتند. همین مساله باعث میشد که آنها به نوعی احساس قدرت کنند و در جاهایی که تشخیص میدهند، حتی جمله را عوض کنند. البته این احترام امروزه دیگر از بین رفته است. در مورد اوپراتورها این احساس کمتر بود زیرا آنها ترجیح میدادند به نظر نویسنده یا سردبیر احترام بگذارند و در برخی موارد که خطایی میدیدند، خود اقدام به تغییر آن نمیکردند بلکه آن را به نویسنده یا سردبیر ارجاع میدادند.
فایلهای دیجیتالی
امروزه اسناد به صورت فایل دیجیتالی برای چاپ ارسال میشوند. بنابراین وقتی فایل، نهایی میشود، دیگر کسی در آن دخل و تصرف نمیکند. طبیعی است که دیگر واسطهای در میان نیست که آن را به لحاظ گرامری یا املاء کنترل کند. این مساله باعث شده است که برخی حسرت روزگار گذشته را بخورند. «داو گری» ناشر نشریه «چاپگرهای کامبریان» یکی از کسانی است که با این حسرت مخالف است. او معتقد است که ناشر مسئولیتی در قبال درستی محتوای مطالب چاپی ندارد. گری میگوید: «معتقدم که مشتری فقط باید فایل چاپی را تحویل بدهد و ناشر هم فقط باید آن فایل را چاپ کند. ما خود همین کار را انجام میدهیم. مسئولیت محتوا فقط بر عهده خود مشتری است. ما فقط باید حواسمان به ترکیب رنگ باشد. البته میپذیریم که این مساله باعث تغییر اساسی در صنعت چاپ شده است.
«کوین سارنی» مدیر عامل چاپخانه «تانر و دنیس» میگوید، جریانی مشابه در زمینه نشر کتاب نیز قابل مشاهده است. او میافزاید: «ما نمیتوانیم به واسطه عجلهای که در ماهیت کارمان وجود دارد، مسئولیت سخت کنترل محتوا را نیز بر عهده بگیریم. این کاری است که نویسندگان و سردبیران خود باید انجام بدهند. ما سازنده هستیم، سازنده نیز فقط با صورت سر و کار دارد نه محتوا.»
دروازهبان زبانی
بنابراین به نظر میرسد که نقش دروازهبانی زبانی چاپخانهها در طول این سالها تا حد زیادی رنگ باخته است. واقعیت امر این است که چاپخانهها در قرن بیست و یکم نه فقط خطاهای محتوایی را نمیبینند بلکه علاقهای هم به دیدن و تصحیح آنها ندارند.
گری میگوید: «امروزه اگر با مشتریها زیاد درباره محتوا سر و کله بزنید، عملا باعث رنجش آنها میشوید و کسب و کارتان را از دست میدهید. در گذشته ما متون را تصحیح میکردیم اما من مدتهاست کارمندان خود را از این کار منع کردهام زیرا اگر آنها دست به تصحیحی بزنند که در پایان مشخص شود، اشتباه بوده است، عملا دچار دردسرهایی میشویم که پایانش نامعلوم است. در ضمن باید کلی هم هزینه بپردازیم.»
لارنس نیز میگوید: «واقعیت این است که تصحیح متون دارای خطرات خاص خود است و شاید به همان سرنوشتی دچار شویم که دو هنرمند کولی قرن هفدهم به آن گرفتار آمدند.» منظور او «رابرت باکری» و «مارتین لوکاس» دو هنرمند کولی معروف بود که در سال 1631 وقتی اقدام به چاپ کتاب مقدس شاه جیمز پادشاه انگلیس کردند. وقتی این کتاب چاپ شد، در میان مردم به کتاب مقدس گناهکاران معروف شد. پادشاه وقت مجوز فعالیت این دو نفر را باطل و آنها را 300 پوند جریمه کرد که با معیارهای امروزی میشود 35 هزار پوند.
آخرین خط دفاعی
البته چاپخانههای امروزی به ندرت خود را در موقعیتی قرار میدهند که دست به چنین اشتباهاتی بزنند. اما هستند هنوز ناشرانی که نسبت به محتوای متن احساس مسئولیت کرده و تلاش میکنند کاری که چاپی میکنند دارای کمترین اشتباه باشد. از این رو آنها بنا به متنی که میخواهند چاپ کنند اقدام به استخدام نمونهخوان میکنند. این افراد معتقدند وقتی پای متون تخصصی به میان میآید باید این کار را صورت دهند.
«فرانسیس آتربری» مدیر عامل شرکت چاپ «هرت وود» نیز از کسانی است که معتقد است وجود نمونهخوانها در چاپخانه ضروری است و این امر نباید به متون تخصصی محدود شود. بنابراین او از کسانی است که از نمونهخوانها برای هر متنی که چاپ میکند، استفاده میکند. او میگوید: «من نمیخواهم محصول بیکیفیت ارائه کنم. بنابراین در هر مورد ابتدا اطمینان حاصل میکنیم که متن کمترین خطای ممکن را دارد. ما وقتی این مساله را با مشتریها خود در میان میگذاریم، آنها از ما تشکر هم میکنند و این رابطه ما را با آنها بهبود میبخشد چون بالاخره آنها هم نمیخواهند کارشان با اشتباه چاپ شود.»
بنابراین هر چند روزهایی که چاپخانهداران حرف آخر را به لحاظ زبانی در چاپ متون میزدند؛ گذشته است اما هنوز نوعی حس مسئولیت در قبال محتوا در میان آنها وجود دارد. برخی حسرت روزهایی را میخورند که چاپخانهها هنوز نفوذ داشتند و میگویند آنها روزگاری آخرین حافظان زبان سالم بودند. به نظر میرسد، این بحث هنوز جای فراوانی برای گفتوگو و طرح نظرات مختلف دارد.