بر اساس آمارهای منتشر شده توسط مؤسسه خانه کتاب طی دهه ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ بیش از ۵۵ درصد از کتابهای انتشاریافته طی این دهه بخت آن را نداشتهاند که بازچاپ شوند.
آمارها نشان میدهد با افزایش تعداد عناوین در دهه یادشده که روند پیوسته 40 ساله نشر ایران است اما نسبت میان کتابهای چاپ نخست انتشاریافته در این دهه با کتابهای بازچاپشده فاصله و تغییر قابل توجهی نسبت به دهههای پیشین دارد و از الگوی دو دهه پیش از خود پیروی نمیکند.
مسألهای که خود معلول سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دهههای گذشته در صنعت نشر است. با پیروزی انقلاب اسلامی و در دهه اول انقلاب، بهدنبال گسترش آزادیها بویژه در سالهای آغازین آن و پس از دورهای اعمال سختگیرانه ممیزی از سوی حاکمیت پیشین، اقبال عمومی به کتاب افزایش یافت.
طبیعی است که تعداد عناوین چاپ نخست انتشاریافته مبتنی بر شرایط تازه اجتماعی و سیاسی افزایش چشمگیری پیدا کند. بر اساس آمارهای خانه کتاب تعداد چاپ نخستیهای این دهه حدود دو برابر تعداد عنوانهای بازچاپی است. اما در دهه دوم انقلاب و با ثباتیافتگی ساختارهای اجتماعی و سیاسی، این دو عدد به هم نزدیک میشوند. این روند در دهه سوم انقلاب نیز ادامه مییابد.
در دهه چهارم پس از انقلاب اسلامی این نسبت چنان بوده که فاصله میان این دو منحنی بسیار بیشتر شده است. این انحراف از معیار اگر به سود کتابهای بازچاپی رقم میخورد خبر خوبی بود اما با توجه به آنکه در تولید انبوه به دلایل گوناگون از جمله صرفه مقیاس، سود در افزایش تیراژ تولید است، نرسیدن بخش قابل توجهی از کتابهای تولیدی هر سال به چاپهای بعدی معنایش رکود به معنای کاهش مستمر نرخ رشد در صنعت نشر است.
دلایل این تغییر و انحراف از معیار را باید در سیاستهای فرهنگی دهههای گذشته در صنعت نشر جست و البته اوضاع کلان اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران. این آمارها نشاندهنده آنند که صنعت و بازار نشر ما تخصصی نیست، راهبرد ندارد، قواعد اقتصادی بر آن حاکم نیست، از دیجیتال مارکتینگ و روشهای تحلیل بازار کمتر بهره میجوید، بنیه اقتصادی ندارد و در سرمایهگذاری برای تولید دچار مشکل است و از سویی دیگر پدیدآورندگی در آن امری تفننی است و نه تخصصی.
اگر به توسعه پایدار و متوازن برای کشور معتقدیم باید برای صنعت نشرمان چارهای اساسی و بنیادین بجوییم. وضع موجود زیبنده تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران نیست. سخن آخر اینکه برای تغییر در روندهای موجود نیاز به پارادایم شیفت در نگرشها، سیاستها و برنامهریزیها داریم وگرنه حتی با اصلاحات جزئی نمیتوان افسار گسیخته صنعت نشر را در دست گرفت.