چند سال است که از قطع یارانه مستقیم کاغذ، گلاسه و زینگ کتاب در ایران میگذرد؛ اما هنوز برخی فعالان عرصه نشر راه حل رکود بازار چاپ و نشر را حمایت دولت و تخصیص یارانه و این قبیل موضوعات میدانند.
ماجرای رکود بازار کتاب، مسئلهای پیچیده و ذووجوه است و نمیتوان یک یا دو عامل را برای آن جست و به نظر میرسد که گرانی کتاب در ایران ـ اگر قائل به آن باشیم ـ عامل واقعی رکود نیست. برای مثال از جمله عوامل رکود این است که کتاب همچون دهه شصت شمسی کالای بیرقیبی نیست؛ دهها رقیب قدرتمند پیدا کرده است. بدین رو، رکود نشر در کشور ما و افت میزان کتابخوانی و خرید کتاب، حتی پیش از قطع یارانهها نیز محسوس بود. با این حال، برخی ناشران از دولت گلایهمندند و خواستار توجه مادی بیشتری به عرصه کار نشرند. آنها از مردم هم گلایه دارند و معتقدند که مردم به هر حال باید از صنعت نشر کشور حمایت کنند. اما آیا حمایت مردمی و دولتی از بازار کتاب مشکلات این عرصه را حل میکند و آیا اصلا این کار بر مصلحت است؟
در جهان مدرن، هیچ صنعتی را هیچ کسی جز اهالی همان صنعت حمایت نمیکند و اساسا این سخنها که باید فلان صنعت را حمایت کرد، گویا از سنخ سخن های ما ایرانیان است و به درآمد نفتی بدون زحمتمان بازمیگردد. معنای حمایت در اینجا این است که مردم از خودگذشتگی کنند و برای کالایی که دریافت میکنند بهایی بیشتر بپردازند. من در اینجا از کلمه «مردم» استفاده میکنم چون کمکهای دولتی هم در نهایت از جیب مردم است. این راه حل شبیه حمایت از صنایع خودروسازی داخلی است؛ مردم باید تحمل کنند و بیشتر بپردازند تا آن صنعت زمین نخورد.
شاید این درخواست، منطقی میبود اگر کار به یک سال و دو سال یا یک مورد و دو مورد ختم میشد؛ اما گویی در ایران مردم همیشه باید از همه چیز حمایت کنند و از خود مایه بگذارند! در جهان ما هر چه میسازند، برای حمایت از مردم است و فلسفه وجودیای غیر از این ندارد؛ ولی گویا در کشور ما، هرچه میسازند در حمایت مردم است و فلسفه وجودی مردم حمایت از چیزی است که دیگران میسازند.
در جهان ما، اگر در جایی، سخنی از حمایت در میان باشد، از این سنخ نیست که اهالی صنعت ما توقع دارند و چنین نیست که کشوری در دنیا منابع طبیعی خود را به صورت خام بفروشد تا به صنعتی که به لحاظ اقتصادی جواب نمیدهد، تزریق کند. صنایع باید مستقل باشند و بر پای خود بایستند.
صنایع در دنیا در حال یک رقابت و مبارزه دائمی برای بقایند. زندگی آنها چندان راحت نیست آن گونه که در کشور ما راحت و بی رقیب است. هر روز ناچارند محصولی نو تولید کنند که از محصول پیشین قدمی جلوتر است. هر نوع محصول تجاری باید خود، مشتری جلب کند. برای جلب مشتری هم باید ابتکار و نوآوری داشت و بیوقفه تلاش کرد و در یک کلام: باید به مشتریها نیز سود رساند و به عبارتی دیگر: مشتری باید مجبور باشد که محصول را بخرد؛ باید برای او بصرفد که هزینه کند و محصول را به تملک در بیاورد.
آیا محصولات نشر ما چنین است؟ آیا مشتری مجبور است کتاب ما را بخرد؟ پاسخ من منفی است و معتقدم که مشکل اصلی نشر ما همین است. البته بعضی ناشران مانند ناشران کتابهای کمکدرسی ظاهرا به چنین موفقیتی نایل آمدهاند که مشتریان را مجبور به خرید کنند. من در اینجا مایل نیستم وارد این بحث شوم که اصلا آیا این ناشران، ناشر کتاباند یا تولیدکننده کالایی دیگر؛ زیرا شرط ناشر کتاب بودن، تولید یا ارائه دانش، فکر و اندیشه است و ثانیا مشتریان میباید به میل و شوق کتاب را خریداری کنند با صرف نظر از این که برای ورود به دانشگاه یا استخدام در فلان مرکز، به کتاب نیازمندند و بدین رو است که شاید نتوان این دسته از ناشران را ناشر دانست.
اگر شرطی را که مطرح ساختم، معیار قرار بدهیم، وضعیت نشر کتاب در ایران، خوب نیست. آماری که برای نشر و فروش کتاب ارائه میشود، فریبدهنده است و اگر گاهی رشدی را نشان میدهد، نباید آن را دقیقا حاکی از رشد کتابخوانی و رونق نشر کتاب در کشور دانست. برای مثال، بخشی عمده از این آمار مربوط به کتابهای درسی و کمکدرسی است و بخشی مربوط به کتابهایی است که اگرچه برای ما محترماند، چندان در جرگه کتاب نمیگنجند.
برای نمونه، کتاب مفاتیح الجنان ـ که هر ساله هزاران نسخه از آن چاپ و شمارگانش جزو آمار نشر کتاب گنجانیده میشود ـ اگر چه کتاب محترمی است و مردم مسلمان ما به آن نیازمندند(و نگارنده هم چند جلد از آن را در خانه دارد و این محصول باید هر ساله تولید هم بشود)، نباید در آمار نشر کتاب به حساب بیاید.
بخشی دیگر از آمار نشر ما نیز مربوط به کتابهای موسوم به «بازاری» یا «شبهکتاب»ها است مثلا کتابهایی از قبیل فالگیری و پیشگویی(که اخیرا محدودیتهایی نیز در نشر آنها اعمال شده) یا نوشتهجاتی که برای این ارگان و آن اداره و آن سازمان ساخته و پرداخته میشوند و نام کتاب دینی نیز به خود میگیرند در حالی که بهره چندانی نیز از دانش دینی ندارند و یا کتابهای مولود «کتابسازی» که از خود هیچ ندارند و محتوای آنها ترکیبی است از کتابهای دیگر.
برخی ناشران وضعیت بد اقتصادی مردم را علت رکود بازار کتاب میدانند. این عامل اگرچه بیاثر نیست، تعیینکننده نیست. کافی است نگاهی به آمار خرید تلفن همراه در ایران بیندازیم تا دریابیم که اگر مردم به کالایی احساس نیاز کنند نمیگذارند به تولیدکنندگان آن بد بگذرد. در سال گذشته کشور ما ۳۰۱.۵ میلیون دلار برای واردات تلفن همراه هزینه کرده است. مقایسه آمار واردات موبایل در دو سال گذشته نشان میدهد که واردات این محصول به لحاظ ارزش، یک و نیم برابر افزایش داشته است.
به نظر میرسد ناشرانی که پیوسته از کم لطفی مردم گلایهمندند میباید به محصولات خود هم بنگرند. از میان حدود ۱۲ هزار ناشری که پروانه نشر در دست دارند، غالبا ناشران معدودی واقعا «کتاب» منتشر میکنند و گلایه اصلی اینان هم نبود یارانه و کمک دولتی نیست. گلایهها بیشتر متوجه موضوعاتی مانند سختگیری در ممیزی است که مانع عرضه کارهای نو و خواستنی میشود و البته همین از عوامل مهم رکود بازار است.
پرداخت یارانه به ناشر یا مردم و یا خرید دولتی کتاب از ناشر و این قبیل راهحلها هیچ گره ای را در این عرصه نمیگشاید و تنها سرمایهای را به باد میدهد و البته چه بسا فسادها و تبعیض هایی را نیز با خود به ارمغان بیاورد.